ادرس جدید پس از فیلتر شدن http://lab2lab1.blogspot.com/

Saturday, December 30, 2006

اورگاسم

رضاءْ، اُرگسم، چيست و كيْفِ وقوع آن در زن و مرد چگونه است ؟!
 
بخش نخست؛
 
تحريكات جنسي و گاه طبعاً «رضاءْ» در زنان فرآيندي است بس پيچيده كه تمام وجود يك زن، هم ذهن و هم بدن وي، را در بر ميگيرد. ذهن انسان هنگام تحريكات جنسي از اعضا و پوست بدن علائم يا سيگنالهاي مختلف بسياري دريافت كرده، آنها را پردازش مي كند و بر اساس فطرت وتا حدي تجربه و يادگيري هاي قبلي تبعاً بدانها پاسخهاي مناسب را نيز ميدهد. ممكن است فرآيند تحريكات جنسي در مغز ما در پاسخ به يك هوس، تصوّر(آميزش)، تحريك ديداري( ديدن بدن لخت ... )، تحريك شنيداري (شنيدن صداهاي وسوسه انگيز...)، تحريكات شامّه اي (بوي فِرِمُون بدن ...) و يا طعم ( طعم قسمتهائي از بدن ....) آغاز بشود. آغاز فرآيند تحريكات جنسي در يك زن زماني شروع ميشود كه يا فردي اندام تناسلي و سينه هايي او را به طُرقِ مختلف تحريك بكند و يا اينكه احساس كند پوست بدنش با جريان نسيم هوا در نوازش است و يا لباسهايش با سينه يا اندام تناسلي وي در تماس و اصطكاك قرار بگيرند. باري، رضاءِْ كامل تنها زماني اتّفاق مي افتد كه هم ذهن و هم بدن در يك وفاداريِ بازخورندي، فيدبك، و به طور همزمان درگير آميزش باشند. بله، ذهنيدن به تنهايي نيز منجر به لذّت ميشود، اما باز شما اين لذّت را در بدن خود يكسويه مي يابيد. بهرحال؛ نهايت لذت، رضاءْ، زماني حصول مي يابد كه هر دو، «بدن- ذهن» در تعاطي با يكديگر قرار بگيرند.
 
ما در زمان تولّد به تحريكات جنسي فقط از روي غريزه پاسخ ميدهيم. يك طفل اگر احساس ايمني كند و نيازهاي اوليه اش را بطور مثبت پاسخ بيابد، آنگاه خيلي آسان به محّرِكِ جنسي نيز پاسخ ميدهد. و شايد به همين علّت است كه شير دادن و لخت گذاشتن بچه در معرض هوا مايه بروز تحرّكات جنسي در وي ميگردد و او را به يك نوع جنب و جوش عجيب و غريب و گاه مضحك واميدارد...! اصلاً مشاهدات اخير از جنين هفت-هشت ماهه نشان ميدهند كه اوّلين خود-ارضائي، استشهاد، دختر در بطن مادرش بوقوع ميپيوندد. در اينباره بيشتر صحبت خواهيم نمود. دقيقاً از همينروست كه يك نوزاد در هنگام تولّد به محرّكهاي جنسي، كاملاً حسّاس است (كما اينكه از صدرحياتش بوده!) اگر چه هنوز نداند كه چطور بايد آنها را ارزش نهد و يا مقوله بندي كند. در نتيجه در هنگام تولد؛ يك نوزاد بيشتر توسط محرّكهاي فيزيكي لذت ميبرد تا پردازش فكري و ذهني نسبت به واقعيّت سكس و احياناً عشق. اين همان پديده ايست كه «زيگموند فرويد» آنرا «ليبيدو» ناميد. خلاصه، رضاء صرفاً در حدِّ يك پاسخ فيزيكي ساده يا ليبيدوئي در كودكان خود را بروز ميدهد.
 
در زمان بلوغ؛ ما پاسخهاي جنسي مناسب را كم و بيش از محيط خود آموخته ايم. غالباً تا آن زمان ذهنمان دچار عفونت اين ميم، (ر.ك. "ميم چيست") شده است كه هر پاسخ جنسي به محرّكات مربوطه اصولاً «بد» است. اثر اين تلقين ممتيكي گاه آنقدر شديد است كه به علّت پرهيز ازآميزش فيزيكي واقعاً ندانيم اصلاً كيً از لحاظ جنسي تحريك شده ايم و اين قضيه البتّه بيشتر در مورد دخترها صدق ميكند تا پسرها؛ صرف نظر از تربيت يا فرهنگي كه به آن متعلّق باشند. علتش هم دو امر واضح است؛ نعوظ و انذالًِ براي پسرها تجربه اي كاملاً عيان و قابل لمس و مشاهده است. امّا دختران در اين سن آموخته اند كه «دخترهاي خوب» و «دخترهاي بد» چه كساني هستند و ذهنشان در دغدغه حلِّ اين مشكل است كه چه جفتي براي آنها مناسبتر ميباشد. در اكثر فرهنگها اين فقط پسرانند كه آزادند تا به سه امر مجزّا يعني سكس، تناسل و ارتباط (از همخوابي دوستانه گرفته تا ازدواج) به طور جداگانه و در مقام و مكان خود هم بينديشند و هم تصميم بگيرند و هم عمل كنند--امّا متاسّفانه اين آزادي از شما دختران بدليل تابوها و اوامر و نواهي سنّتي-ديني و هنجارهاي عُرفي سلب شده است و شما بايد با يك تير، كه همان «بكارت = نجابت» باشد، سه نشان را در آنِ واحد بزنيد. و اينهم نتيجه اي به جز افزايش پديده نارضايتي و سرخوردگي در ميان جنس شما و يا در نهايت، طلاقْ موفّقيت چنداني را براي زن و مرد آنهم تواماً در برندارد. امّا بايد اين چرخه شيطاني را يكبار و براي هميشه از كار انداخت؛ كما اينكه فعّاليت ما در اين وبلاگ به همين خاطر است. بگذريم. . . !
 
دختران بين سنين 13 – 19 و البتّه زنان جوان، اگر احساس يا تمايل جنسي را "بد و قبيح" بدانند، شايد به خود اجازه ندهند در موقعيّتي تجربي قرار گيرند كه اصولاً احساس نياز جنسي را در خود بيابند. شايد آنان اين تحريك جنسي را در ماسك كاذب عشق و عشق ورزيدن به يك فرد ببينند. يا شايد هر نوع نياز جنسي را طبعاً در خود منكوب نموده و يا بروز آن را از ريشه انكار كنند و آنقدر مفرطانه به محرّكهاي جنسي پاسخ منفي بدهند كه نفس آميزش را براي خود اصلاً امري غير ممكن تصوّر نمايند. به دنيا و يا پديده «سرد مزاجي» خوش همي آمديدــ يكي از عوامل مهم در فشارهاي روحي و دردهاي جسمي خود زن، تلخي و كسالت روابط آميزشي او با جفتش و بنابراين مثلاً طلاق است و البتّه بيائيد غفلت نكنيم از گرم شدن بازار «زنان حرفه اي».
 
زنهائي هم هستند كه نسبت به آميزش جنسي احساس، آنهم برغم تحميل هنجارهاي اجتماعي، منفي ندارند و از اين لحاظ آزادند. آنان از تحريكات جنسي درست مانند مردان و آنهم بدون كتمان آن لذّت مي برند و آزادانه دنبال محرّكات جنسي نيز هستند. حال چه چيزي و يا چه كسي آنان را از لحاظ جنسي تحريك كند؛ بحثي ديگر است. البته جامعه نامنصفانه به اينگونه دخترها و زنهاي سكسي به ديد منفي مي نگرد و آنان را "زنان سليطه" و "فاحشه" مي نامد. در جامعه آشفته خود ما، دختري كه از احساسات جنسي خويش دوري كند «نرمال-تر» از دختري قلمداد ميشود كه از لحاظ جنسي بخواهد «روشنفكر» بوده باشد. شايد اكنون اين حرف كمتر از بيست سال پيش درست باشد، اما بهر حال هنوز اين موضوع كما هو السابق واقعيّت دارد بعلاوه علل «ژنتيكي-تكاملي» خاصِّ خودش كه من در مقالات بعدي حتماً به آنها اشاره خواهم كرد.
 
بنابراين، پديداري رضاء در يك زن؛ آنهم نسبت به يك مرد، بيشتر تابع ذهن او شده است تا نفس تجربه فيزيكي. از همينرو شدّت رضاء در زن بعلّت در گيري مستقيم ذهن وي حين آميزش در مقايسه با مرد بيشتر است. تو گوئي كه زن، در تضادّ با مرد، بيشتر با ارگان مغزش آميزش ميكند تا عضوهاي سكس-ابزارش. يكي از عوامل مؤثّر در بروز اين رفتار «شرطي-شدن» زنان تحت فشارهاي معمول، كنترل و سركوب سائقهاي جنسي آنان، در جوامع است. توانايي يك مرد براي رسيدن به حالت نعوظ و انزال به طور «مثبت» دلالت بر «رجوليّت» وي ميكند كه در ضمن به آن نيز افتخار هم دارد. در حاليكه تحريك جنسي زن و لذّت وي از آن دائماً نا مطلوب و ناموجّه تلقي و منكوب شده است و به همين جهت، و تنها به عنوان يكي از عوامل، زنان اغلب كمتر از مردان ارضاء ميشوند، اين در حالي است كه ما ميدانيم هر دو (زن و مرد) در هنگام تولد بطور مساوي از تحريكات جنسي لذت مي برند. و اين البتّه سهم تربيت، فرهنگ، تمدّن و يا در يك كلام «ميمها» است در رقابت با «ژنها» به عرضه و توليد جنس زن و مرد چنانكه ميبينيم.
 
بخش دوّم؛
 
فرايند آميزش تا حالت رضاء، Orgasm، در زنان آنهم در چندين مرحله همراه است با يكسري تغييرات، علاوه بر تغييرات هرموني و مغزي، فيزيكي و تدريجي در بدن آنها. زنان در مرحله اول با پديده "تراكم رگي" يعني تجمّع فروان خون در سينه ها و سكس-ابزار خويش مواجه ميشوند كه اين خود منجر به برجسته و برانگيخته و حساس شدن اين اندامها مي گردد. و نسبتاً تمام بدنشان در اين مرحله نسبت به هر گونه تماس، مُلامسه، ليسش و ماساژ واجد يك سري احساسات گرم و داغ و مطبوع مي شود، رنگ پستونك، نوك پستان، و سكس-ابزار تغيير، نموده , در همان حال بابهشتِ آنها مرطوب و لغزنده مي شود. زنان در مرحله دوم با پديده "انقباض عصبي عضلات" مواجه مي شوند: يعني، توليد انرژي در انتهاي رشته هاي عصبي و بافتهاي ماهيچه اي و بطور كلي تمام بدن. "انقباض عصبي عضلات" همان حدِّ از سكس است كه دانشمندان آنرا در استشهاد، Masturbation، به زنان قبل از رضاء پيشنهاد مي كنند. بعداً بهّ تفصيل در باره استشهاد اعمّ از فوايد و روشهاي مناسب انجام آن مطالب مفيدي را به شما عرضه خواهيم كرد. فقط در اينجا تاكيد بايد نمود كه "انقباض عصبي عضلات" يك حالت بد كه در نتيجه احساسات منفي به آدم دست مي دهد نيست. شايد شما اين انقباض را در خود به عنوان احساس «پُرشدن» يا انقباض در سرتاسر بدن خويش آنهم «ماقبل رضاء» يا در «نقطه برگشت» حس كنيد. جالب اينجاست كه گاه برخي از زنان وقتي در اين مرحله، دوّم، يكنوع انقباض شديدي را در خود احساس كنند ديگر قادر به رهائي خود از تاثيرات بازدارنده آن در سير به رضاء خويش نباشند. بايد اين نكته را در نظر گرفت كه هر نوع عدم تمايل به امر آميزش، بيزاري از فردي كه ميخواهيد با وي سكس داشته باشيد(از خودتان گرفته تا شخصي ديگر)، عدم تمركز، فشار عصبي، بيماري، دارو (تجويز شده يا غير آن)، يا اصولاً هر گونه مرضي كه بنحوي از انحاء بر جريان خون يا بافت ماهيچه ها و يا سر رشته هاي عصبي تأثير بگذارد بالقوّه ميتوانند مانع سير طبيعي و تدريجي زنان و دختران به سمت رضاء شده و يا حدّاقل منجر به كاهش مدّت و سقف رضاء در آنها بشوند.
 
اگر شما از دو مرحله اي (اوّل= "تراكم رگي" و دوّم= "انقباض عصبي عضلات") كه ذكر شد آنهم در اثر مواجهه با تحريكات جنسي مناسب نگذريد آنگاه طبعاً قادر به تجربه رضاء نيز، متاسّفانه، در خود نخواهيد شد . اگر شما بنا بعللي كه در بالا گفتيم و علائمش چنانكه آمد: از عدم حسِّ رضاء گرفته تا نوع ناقص آن و يا كاهش مدّت و سقف آن در جريان آميزش، چه با خودتان و چه با فرد ديگري، در خود احساس ميكنيد لطفاً به يك متخصّص، سِكسشناس، مراجعه كنيد. و بدون قصد بر نا اميدي شما بايد گفت چنين متخصّصاني بسيار نادرند؛ بخصوص در ايران. بنابر درك همين نقيصه است كه ما بنا داريم تا در اين «وبلاگ» شما را در جريان ثمرات آخرين تحقيقات در مورد «آميزششناسي» قرار بدهيم.
 
در نمودار زير «شدّت ارضاء» را از تهييج، Excitement، و لذّت ممتد، Plateau، گرفته تا رضاء، Orgasm، در روي محور عمودي و «دامنه يا دوام زماني» با سه الگوي، 1 و 2 و 3، تا فرود تدريجي به برگشت، Resolution، را متمايز نموده بر روي محور افقي مشاهده ميكنيد. پس زنان و دختران قادر به تجربه سه الگوي ارضائي مشخّص، اعمِّ از ناقص تا كامل، هستند:
 
______________________
توجّه: مطلوبترين الگو از ارضائات سه-گانه، مورد 2 است كه به تدريج با عروج ارضاء از مراحل «تهييج» و «لذّت ممتد» شما زنان را به عرش با شكوه «رضاء» ميرساند. كما اينكه الگوي 3 نيز جالب است آنهم به دو علّت: اُفت و خيزهاي پي در پي آن در دو مرحله اوّل و دوّم و سپس صعود ناگهاني آن به فاز رضاء و تداوم نسبي بيشتر آن در اين مرحله نسبت به الگوي 2. باري، تا سليقه و شانس و هنر و مهارت شما و فرد، يا افرادي، كه با آنها آميزش ميكنيد چه باشد . . . ! به نمودار بالا با دقّت نظر كنيد و احتمالات متفاوت ارضاء شدن را در خودتان از آن استخراج كنيد. البتّه زناني هستند كه ممكن است با تناوب چرخه هاي ارضاء آنهم در طول يك معاشقه تا پنج-بار و يا حتي بيشتر به قلّه رضاء برسند. هر چه تعداد رضاء-هاي شما بيشتر باشد تبعاً وفور هرمونهاي درد-كُش، تسكين دهنده و آرامبخش در بدنتان بيشتر و بنابراين ظرفيت شما در مواجهه با چالشهاي روزمرّه زندگاني بالاتر. در ضمن، رضاء علامت برخورداري شماست از يك «قلب و سيستم عروقي» سالم و بهينه. در يك كلام، دستيابي به «رضاء» بنوبه خود يك هنر است.
 
آميزششناسان، دوره هاي پاسخهاي جنسي را به چهار مرحله تقسيم نموده اندكه بترتيب و همانطور كه در نمودار بالا ميبينيد عبارتند از: تهييج، Excitement؛ لذّت ممتد، Plateau؛ رضاء، Orgasm؛ و برگشت، Resolution. البته زمان و كيفيّت و خودآگاهي زنان و دختران در هر مرحله و حتي گاه ترتيبش براي هرفرد ممكن است متفاوت باشد.
 
تحريك جنسي غالباً با پاسخهاي زير به محركهاي فيزيكي-ذهني همراه است. لطفاً با مشاهده و دقّت در دو نمودار زير به مكانيزم مراحل ارضاء توجّه كنيد:
 
مرحله «تهييج»:
 
· ابتدا در طي ده تا سي ثانيه بابهشت مرطوب، لزج و ليز، Vaginal Lubrication، مي گردد،
 
· كِچُولْ،Clitoris ، بزرگتر و برافراشته ميشود،
 
· مَلَبان و كِلبان، Labia، متورّم شده،
 
· جسم رحم، Uterus، به سمت عمود ايستادن حركت ميكند،
 
مرحله «لذّت ممتد»:
 
· دو سوم بابهشت، از داخل، منبسط، Vaginal Expanssionو بالوني گشته و طبعاً زن را شيفته و طالبِ « پُر- شدن » ميكند،
 
· رحم به اهتزاز درآمده، عمودي مي ايستد و قيف آن تا حدي خود را به بالا ميكشد،
 
· رنگ مَلبان و كِلبان تغيير ميكند،
 
· ديواره مجانب بابهشت و مثانه متورّم شده يك سوّم، تا خارج، بابهشت را كمي تنگتر نموده و با آماس خود «بالش رضاء،Orgasmic Platform » را پديد ميآورد. از همينروست كه تا حدي در اين مرحله به زن كمي حالت ادرار نيز دست ميدهد،
 
مرحله «رضاء»:
 
· «بالش رضاء» دچار يك سري رعشه هاي متناوب انقباضي، Rhythmic Contractions، ميشود،
 
· رحم منبسط شده،
 
· «ماهيچه چِلّانيِ مَكُونْ، Rectal Sphinkter » تا حدي منقبض ميگردد.
 
مرحله «برگشت»:
 
· «بالش رضاء» ناپديد ميشود،
 
· بابهشت به حالت عادي خود باز ميگردد،
 
· در زير قيف رحم در بابهشت «حوضچه مني،Seminal Pool » پديد ميآيد،
 
· «ماهيچه چِلّانيِ مَكُونْ،Rectal Sphinkter » به حالت عادي خود برميگردد.
 
البتّه در طول سه مرحله اوّل و بخصوص در مرحله دوّم و سوّم نيز:
 
پستونك، Nipples، سينه ها در اثر انقباض عضلاني وابسته شَقُّ و رَقْ، Erect، شده و حجم پستانها افزايش ميابد،
 
و بالاخره در مرحله چهارم پستانها بوضع عادي خود برميگردند؛ اگر چه پستونكها ظاهراً همچنان راست ايستاده باشند.
 
 
Add starShareEmailMark as readEdit tags:
 
    * other
 
 
  
 
Dec 6, 2006 6:53 AM
امير و درنا
from داستانهاي سكسي by hameddmh2004
من تو يكي از برج هاي سر به فلك كشيده شهرك غرب زندگي ميكنم. اونروز يه روز تابستوني گرم بود مثل همه روزهاي تابستوني - تموم بچه هاي مجموعه ما اومده بودن تو پارك مجموعه و اسكيت بازي و تنيس بازي ميكردن.
 
منم رفتم پارك. تموم دوستامم اونجا بودن از جمله درنا خانم كه خيلي با ما سر سنگين بود. اونا خونشون رو به روي خونه ما هست. ما در حد يه سلام خشك و خالي با هم دوستيم.
درنا داشت اسكيت بازي ميكرد. دوست صميمي من مهدي هم انجا بود. او يه سگ دابرمن بزرگ داره كه خيلي وحشتناك هست. اونروز اين آقا سگه انگاري حالش بد بود هي به همه ميپريد و هي پاچه ميگرفت حالا ديگه نميدونم، مهدي بهش آنتن ميداد يا اينكه خودش اين كار رو ميكرد. خلاصه...
 
مهدي اينا كنار زمين اسكيت وايساده بودن. منم رفتم پيش اونا. درنا هي زمين اسكيت رو دور ميزد و هيچ توجهي به من نميكرد. نامرد انگاري اصلا من رو نميديد. من هم اسكيت هام رو پوشيدم و وارد زمين شدم. براي بار سوم، چهارم بود كه دور زمين رو ميزدم. يه دفه نميدونم چي شد زنجير آقا سگه از دست مهدي افتاد و سگه افتاد دنبال درنا و درنا رو انداخت زمين. منم جو گرفتم تندي رفتم كه درنا رو نجات بدم ولي پام به پاي درنا گير كرد و افتادم روش. واي چقدر بدن نرمي داشت واي كيرم يه دفه راست شد بدجور ضايع بود.
ناگهان سگه گير داد به من و با پنجه اش اومد رو صورتم ولي دم مهدي گرم زود به دادم رسيد و سگ رو گرفتش. من و درنا هم خاكي بلند شديم و خودمون رو تميز كرديم.
درنا از من تشكر كرد و بدو رفت خونه. منم زود خم شدم و كيرم رو كردم زير بند شرتم تا معلوم نباشه كه سيخ شده.
مهدي گفت: پسر چي شد يه دفي انگاري جو گرفتت، دهنت رو گاييدم چرا رو دختره افتادي؟
-كيرم به كونت بچه كوني چرا سگت رو نميبندي به درخت نزديك بود كونم رو پاره كنه
-واسه تو كه بد نشد يه حالي هم كردي!!!
به مهدي گفتم: دم خودت و سگت حسابي گرم و تندي رفتم خونه. وقتي رسيدم خونه لباسام رو كه عوض كردم ناگهان صداي زنگ در اوم. در رو كه باز كردم از تعجب پشمام فر خورد.
درنا بود. خودش بود. واي چي شده كه اومده دم در خونمون.
گفتم:سلام درنا خانم، واقعا من معذرت ميخوام ببخشيد!!! همش تقصير اين آقا سگه بود
- نه خواهش ميكنم. راستش من اومدم كه از شما تشكر كنم
- اونوقت برا چي ؟
- اگه شما نميرسيديد اون سگه منو ميكشت !
- خواهش ميكنم، وظيفم بود ديگه بالاخره هر همسايه اي براي همسايه اش اين كار رو بايد بكنه
- واي آقا امير صورتتون داره خون ميآد
-من خونم گرم بوده نفهميدم، خواهش ميكنم بفرماييد تو تا من برم صورتم رو بشورم بيام خدمتتون.
بعدش ديگه منتظر نشدم تا درنا بياد داخل و زود رفتم داخل دستشوئي و صورتم رو شستم.
وقتي اومدم بيرون ديدم درنا روي كاناپه داخل سالن نشسته بود.
تا من رو ديد با نگراني گفت: واي آقا امير شرمنده، به خاطر من صورتتون زخم شد.
من هم كه كيرم خواب رفته بود دوباره يواش يواش داشت سيخ ميشد گفتم: خواهش ميكنم، شما بايد من رو ببخشيد كه افتادم روي شما
درنا لبخندي زد كه انگاري به منظور من پي برده و گفت: خوب حالا...!!! آقا امير شما چند سالتون هست؟
او جوري با ناز گفت كه نزديك بود من از حال برم
گفتم: من..من..18 سالم هست شما چطور ؟
- من هم 18 سالمه...خوب من ديگه بايد برم! !!
- درنا خانم مامان، بابا خونه نيستن؟ خودت تنهايي ؟
- آره مامان و بابام رفتن كرج و فكر كنم ساعت 2 برگردن
- خوب منم كه تا يه هفته ديگه مامانم اينا نميان و تنها هستم. شما هم اينجا بمونيد، من وقتي تنها هستم حسابي حوصله ام سر ميره.
- من هم وقتي تنها هستم خيلي حوصله ام سر ميره
- خوب پس اينجا ميمونيد ديگه تا مامان بابا بيان ؟
 
- با...با...باشه
 
ساعت 11:30بود من تلويزيون و ريسيور رو روشن كردم و روي PMC رفتم، اندي داشت از عشق ميخوند...
 
قصه از كجا شروع شد......
من به رستوران تلفن زدم و دو تا پيتزا پپروني سفارش دادم بعد روي كاناپه كنار درنا نشستم اون نيم متر با من فاصله داشت واي تيپش داشت من رو ميكشت . يه مانتو و شلوار تنگ تنش بود و از بالاي مانتوش ميتونستي به درستي قوس سينه هاش رو ببيني واقعا تحريك آميز بود.
گفتم: خوب از خودت بگو!!!
- چي بگم؟
- تو كه مثل من داداش يا آبجي نداري، وقتي تنهايي چيكار ميكني؟
- من بيشتر اوقات كه تنها هستم تو اينترنت ميرم و از دوستان mail ميگيريم و كاراي ديگه
- پس شما تو ياهو Mail دارين؟
- نه من تو سايت mail, MSN دارم
- اما Yahoo كه امكانات بيشتري داره؟
- من Msn رو بيشتر قبول دارم
- خوب ولي فضايي كه yahoo ميده 1 گيگابايت هست و خيلي بيشتر از سايت مايكروسافت هستش
- واقعا!!!؟؟؟ نميدونستم كه فضاي ياهو بيشتره
- بيا بريم تا يه mail تو yahoo برات بسازم
 
با هم رفتيم تو اتاقم و سريعا سه سوته كامي رو روشن كردم و به اينترنت وصل شدم.
به درنا گفتم: تو پشت كامپيتر بشين تا بهتر ياد بگيري و خودم بالاي سرش وايسادم.
بعد وارد ياهو مسنجر شدم اتفاقا يكي از دوست دخترام يه پيام سكسي برام فرستاده بود.
من هم ناخواسته اون پيام رو بلند خوندم. وقتي تموم شد يه دفه به خودم اومدم واي چه بد شد.... ناراحت نشه... بهش برنخوره... واي الان پا نشه كونم بزاره و......
صورت درنا از خجالت مثل گل سرخ قرمز شده بود و منم داشتم از خجالت ميمردم.
درنا گفت: چه دوستاي جالبي داري!!!
منم كه منتظر يه اينجور موقعيتي بودم گفتم: آره اونا دوست دخترام هستن
 
- منم تو MSN چند تا دوست پسر دارم
- تو تهران و برج خودمون كه دوست پسر نداري؟
- نه... فقط... فقط... شما
- ااااي ي ي ي...ول
و هر دومون زديم زير خنده
چند وقت پيش من به سايت هاليوود رفته بودم و الكي نوشتم كه يك داستان
زيبا(فيلمنامه)دارم. اونا هم 5 بار بود كه براي من mail ميفرستادن كه ما فيلمنامه رو ميخريم.
اونروز هم يه mail از طرف هاليوود برام اومده بود من رفتم كه اون رو بخونم.
درنا گفت:آقا امير mail شما از طرف هاليوود هستش؟
- آره
بعد جريان رو كاملا براش تعريف كردم و گفتم: من عاشق فيلمهاي هاليوودي هستم. در ضمن يه كيف پر از فيلمهاي هاليوودي دارم.
- چه عالي ، من هميشه بازي كردن هاليوودي ها رو دوست داشتم. خيلي روراست و واقع گرايانه بازي ميكنن
- از چه نظر؟
- مثلا... مثلا..از نظر روراستي ديگه
- آها...فهميدم،منظورتون حرفهايي كه ميزنن و كارهايي كه ميكنن ديگه؟
- آره. در ضمن خيلي هم خوب بازي ميكنن
تو چشاش يه حالتي بود كه انگار داشت از من يه چيزي ميخواست. فكر كنم منتظر بود كه من بحث سكس رو وسط بكشم.
منم از بس كيرم شق شده بود ديگه حال حرف زدن نداشتم گفتم: درنا
خانم شما تا حالا كدوم فيلمهاي هاليوودي رو ديدي؟
 
- من فيلمهاي زيادي ديدم ولي از فيلم آمريكان پاي خيلي خوشم مياد
من كه اون فيلم رو ديده بودم بي اختيار گفتم: همون كه دوتا دختر خانم توش همديگر رو جر ميدن
 
يهو درنا يه طوري شد، حالت چهره اش تغيير كرد. من خيلي نگران بودم و خيال ميكردم بهش برخورده و الان پا ميشه و فحش باروونم ميكنه.
ولي وقتي اين حرف رو شنيدم از تعجب خشكم زد،
او گفت: تو اينجا فيلمش رو داري؟
- آره
- ميشه بزاري يه بار ديگه نگاش كنم آخه خيلي با مزه هستش
هنوز اين حرف رو نزده بود كه موبايلش زنگ زد، سريع موبايلش رو جواب داد،
بعد به من گفت: امير جون من تا دو سه ساعت ديگه مهمونت هستم، بابا و مامان رفتن خريد و ساعت 5 ميان
من خيلي خوشم اومد كه اون اينقدر سريع با من خورشتي شد و روسريش رو هم درآورد.
گفتم: چه خوب شد... حالا ميتونيم با خيال راحت بشينيم و فيلم رو ببينيم.
پيتزاهايي رو كه سفارش داده بوديم اوردن بالا و به من دادن منم اونا رو گذاشتم رو ميز داخل سالن. تلويزيون داخل سالن سينماي خانگي بود با صداي توربو و استريو.
من رفتم و دوتا نوشابه از آشپزخونه اوردم و شروع به خوردن نهار كرديم.
آخ نميدوني همراه اون خوشگله نهار خوردن واقعا به من چسبيد.
 
ديگه فيلم كم كم داشت حساس ميشد. صحنه اي كه دخترها با هم سكس ميكردن شروع شد.
درنا يه جوري به تلويزيون خيره شده بود كه انگاري ميخواد بره اون تو. آه...آه...آه...تمام سالن رو پر كرده بود.
من از درنا پرسيدم: درنا تو از اينجور صحنه ها خوشت مياد؟
- تا حدودي قشنگن
- خوب زودتر بگو تا يه كاملش رو بهت نشون بدم
تندي رفتم تو اتاقم و يه CD سوپر ورداشتم و رفتم تو سالن و تو VCD گذاشتم.
آخ خانمه چه جوري داشت آه..آه... ميكرد. كير ما هم كه از شقي ديگه ترك ورداشته بود
گفتم: قشنگه؟
- اوه واسه ايجور صحنه هايي من ميميرم، هر شبا تو اينترنت فقط پي يه اينجور عكسهايي هستم.
من كه ديگه رسيدنم رو به اون جلوي چشام ميديدم گفتم: دوست داري جاي اين خانمه باشي؟
- نه.. كير اون آقاهه خيلي داراز هستش
- خوب اگه ميخواي كوتاه ترشم دارم!
اون يه جوري به شلوارم كه زيرش كير بينوايم بود نگاه كرد كه نزديك بود بپرم
روش، نميدوني چه حالي داشتم.
درنا گفت: ببينمش
منو ميگي مثل برق شلوار و شرتم رو درآوردم. اون پاشد و اومد روبه روي من روي زانو نشست و كيرم رو با دستش گرفت و يه زبون به نوكش زد.
واي من يه آه كشيدم خيلي به من حال داد.
آه.. آه.. سوپر تو سالن ميپيچيد. اون پاشد و مانتوش رو دراورد.
واي چه تيپي داشت. يه تيشرت نازك تنش بود كه ميشد از زيرش سوتينش رو ديد و يه شلوار لي تنگ پاش بود.
آروم تيشرتش رو درآوردم اونم كمك ميكرد. سوتينش صورتي بود.
يه لب عاشقونه ازش گرفتم. معلوم بود كه خيلي خاطر خواه من شده. سينه هاش رو از روي سوتين ليس ميزدم و با دستام كمر او رو گرفته بودم اونم سر من رو گرفته بود و روي سينه هاش فشار ميداد. سوتينش بوي خيلي خوبي ميداد.
رفتم پشتش و با يه دستم سينه هاي او رو ميمالوندم و با دست ديگرم دگمه هاي شلوارش رو باز ميكردم. وقتي دگمه هاي شلوارش رو باز كردم دستم رو بردم تو و از روي شرتش كمي روي چوچولش رو مالوندم. شرتش خيلي نرم و لطيف بود.
شلوارش رو درآوردم. شرت و سوتينش همرنگ بودن واقعا كه هيكل بسيار زيبايي داشت.
درنا گفت: من از دو ساعت پيش تا حالا منتظر يه اينجور فرصتي هستم. شرتش رو هم با دهانم از پاش درآوردم و سوتينش رو هم باز كردم. روي كاناپه خوابوندمش و اونقدر پستوناش رو خوردم كه صداي ناله اش به هوا رفت. صداي درنا با صداي فيلم سوپر مخلوط شده بود واقعا تحريك آميز و جالب بود.
بعد از اينكه كمي شكمش رو خوردم رفتم سراغ كسش. با زبانم چوچولش رو بالا پائين ميكردم و گاهي اون رو ميمكيدم.
درنا با آه و ناله گفت: وايسا چه كار ميكني!!هنوز منو نكردي داره آبم مياد.
من رفتم تو اتاقم و يه كاندوم رو كيرم كشيدم و رفتم تو سالن.
او هنوز داشت خودش رو ميمالوند. گفتم تا حالا كير با كاندوم ديدي؟
درنا كه تو حال خودش بود با يه حشري گفت: نه.. نه... بيا ببينم چه جوره؟
رفتم پيشش، مادر جنده طوري پريد و كيرم رو گرفت كه يه لحظه فكر كردم كنده
شد. آخ...آخ... چه جوري ميخورد. پنج دقيقه فقط كير و خايه هام رو ليس زد.
با دستام زير بغلش رو گرفتم و بلندش كردم و روي كاناپه گذاشتمش. پاهاش رو از هم كاملا باز كرد و روي شونه هاي من گذاشت منم كيرم رو گذاشتم روي كسش و با يه فشار شهواني داخل فزستادم.
درنا يه جيغ بلند كشيد و بعدش آروم شد و آه..آووووو ميكرد. با اين كارش من رو بيشتر حشري ميكرد. سه چهار بار كه جلو عقب كردم آبم اومد و توي كاندوم خاليش كردم.
 
درنا وقتي فهميد كه من ارضا شدم گفت: حيف شد. من ميخواستم مزه آب كمر مردها رو بچشم،اما الان اين آب ديگه مزه روغن و وازلين كاندوم رو ميده.
من كاندوم رو درآوردم و بردم تو سطل آشغال اتاقم انداختم. دوباره درنا رو روي كاناپه خوابوندم.از نوك سينه هاش تا نوك انگشتاي پاهاش رو كاملا ليس زدم.
چندبار هم انگشتم رو توي كسش كردم. چوچولش باد كرده بود، با زبونم اون رو ميمكيدم و هي ليس ميزدم.
زبونم رو داخل كسش ميكردم اون خيلي خوشش از اين حركت مي اومد واسه همين من اين حركت رو خيلي انجام دادم.
چه كسي داشت بهش گفتم: عجب كس شيريني داري؟
- آره!!!خيلي به پاش زحمت كشيدم، هرشب يه ساعت اون رو ميمالونمش
با دستاش سر من رو محكم گرفته بود و روي كسش فشار ميداد و خيلي با ناز
ميگفت: اوووويييييييييي.....
طرف ناجور حشري شده بود نفس زنان گفت: اه..اه...آه...بكن.. بكن تو كسم... بدو دارم آتيش ميگيرم...
كير بينواي ما هم كه دوباره به شرايط آرماني رسيده بود دوباره راست شد.
سر كيرم رو يه كم روان كننده ماليدم و گذاشتمش روي كسش و با يه فشار محكم كيرم رو تا خايه هام تو كسش فرو بردم. درنا اول يه جيغ بلند كشيد و بعدش صداش كمتر شد.
اونروز لذتي بردم كه در طول اين 18 سال زندگي هنوز هيچ جايي نبرده بودم. درنا هم خيلي با ناز آه.. اوييي ميكرد. من روش افتاده بودم و جلو، عقب ميكردم و ازش لب ميگرفتم.
درنا گفت: حالا تو بخواب تا من روي تو تلمبه بزنم
من هم روي كاناپه خوابيدم و درنا اومد و صاف رو كيرم نشست و اون رو تو كوسش كرد و بالا پايين ميرفت و منم پستوناش رو ميخوردم. من كلي سر كننده به كيرم زده بودم ولي لاكردار جوري بالا، پايين ميرفت كه ديگه داشتم ارضا ميشدم
گفتم: آوه درنا پاشو الان آبم ميآد
درنا بلند شد و كيرم رو توي دهنش فرو برد و با چند تا ميك من كاملا تخليه شدم.
الان همه آبم تو دهنش بود. درنا آبم رو روي يه دستمال كاغذي تف كرد.
من بهش گفتم: مگه نميخواستي بخوريش؟
گفت: نه عزيزم ميخواستم مزه اش رو بفهمم. حالا هم كه چشيدم. خوب حالا اين رو بي خيال من رو بايد ارضا كني و الا تو كونت ميزارم!
من خنديدم آخه نميدوونم از كجا اين حرفا رو ياد گرفته بود. درنا روي كاناپه نشست و پاهاش رو باز كرد منم رفتم روبه روي كسش رو زمين نشستم و از لباي كسش هي لب ميگرفتم و انگشتم رو تو كشس ميكردم.
خلاصه بعد 2 دقيقه اونم ارضا شد. تموم پاهام و كيرم خوني شده بود،
پرده درنا خانم هم كه پاره شده بود. با هم رفتيم حموم و همديگر رو شستيم. بعدش همديگر رو خشك كرديم و لباسهامون رو پوشيديم. خيلي خسته شده بوديم و به قول معروف حسابي از كمر افتاده بوديم. درنا روي كاناپه ولو شد منم رفتم و بالاي سرش نشستم و سرش رو روي پاهام گذاشتم و به موهاش چنگ ميزدم. خيلي عاشقونه به هم نگاه ميكرديم.
گفتم: درنا...من دلم ميخواد هميشه با من باشي، اگه يه دفه دلت گرفت و يا اينكه از كسي رنجيدي به من بگو
درنا با يه لبخند گفت: باشه. امير؟؟؟!!!
- جونم
- دوستم داري؟
- من هميشه تو رو دوست داشتم و واست ميمردم ولي تو كه اصلا راه نميدادي و با ما بدرفتاري ميكردي
- معذرت ميخوام...
- منم به يه شرط ميبخشمت
- چي؟
- كه بگي من رو دوست داري
- من اسيرت شدم. ديوونت شدم... گرفتارت شدم.... كشتت شدم...
- آآآآييييي بسه ديگه بابا... ما رو گاييدي
هر دومون زديم زير خنده
ساعت 4 بود درنا گفت: امير جون من ديگه بايد برم خونه اگه مامان بابا بيان و من خونه نباشم بد ميشه
- فردا مياي با هم بريم دركه
- مگه ماشين داري؟
- بابا دمت گرم ديگه...
- نه منظورم اين بود كه يعني بابا مامانت ماشين رو نبردن
- نه عزيزم... بابا و مامانم با ماشين بابام رفتن و ماشين مامان جونم رو دادن به من كه تو اين چند روزه دست تنها نباشم.
- عاليه... منم يه جوري بابا مامانم رو ميپيچونم و باهات ميام
- خوبه. پس فردا ساعت 7 تو پاركينگ Ok ؟
- Ok ...OK... خوب ديگه كاري نداري؟
- نه عزيزم خدانگهدارت
-Goood bay
درنا رفت خونشون منم مثل يه نفر كه انگاري كوه كنده بود رفتم تو سالن و كانال Space Platinium
 
 

No comments: